از آیینه تا کوچینگ – بخش دوم

در مقالات قبل خواندیم که چرا آیینه میتواند مصداقی از فرایند کوچینگ باشند. در این مقاله به ادامه این مصادیق میپردازیم .

چیزهایی در وجود ما نهفته است که آنها را هرگز دریافت نمیکنیم مگر با کمک فردی دیگر. همان چیزهایی که در جلسات کوچینگ یک کوچ آنها را با آیینه گردانی خود به ما نشان دهد، از زوایایی که خود نمیتوانیم .ببینم همان ها که گاه آمیخته با احساسات ما است و از آن رو که جای قضاوت را همدلی و همراهی ناب و اصیل گرفته در آرامش به تمام آنها اجازه بروز میدهیم.

در خلال جلسات کوچینگ در حضور یک کوچ اصیل و صاحب صلاحیت ناشناخته هایی از اعماق وجود مراجع پدیدار می شود، همراه با احساساتی که همواره اجازه بروز و ظهور داشته و مورد توجه قرار می گیرند و هیچ کدام مانعی برای حضور و همراهی کوچ یا سبب ساز خللی در فرایند کوچینگ نیستند. کوچ پیش داوری نمیکند حدس نمیزند و به آگاهی های دریافت شده جهت نمی دهد؛ او منتظر نیست او سراپا نظاره است، سراپا گوش برای دریافت هر آنچه در لحظه است.

کوچ هم پیش از هر چیز با ایجاد شفافیت ظرفیت پذیرش دیگران را در خود افزایش می دهد و سپس با به کار بستن صلاحیت ها و تکنیک های کوچینگ، انعکاس دهندهٔ تصویر مراجع باشد. سهل انگاری در رعایت اصول اخلاقی منش کوچینگ یا بی توجهی به صلاحیت ها لایه بازتاب دهنده کوچ را دچار اشکال کرده، تصویر بازتاب داده شده را نامطلوب میسازد. زمانی که کوچ براثر پیش آگاهی ها یا تحلیل و برنامه ریزی وارد جلسه کوچینگ شود مانند آیینه ای تراش خورده است که اگرچه ممکن است به ظاهر زیباتر به نظر برسد اما در نهایت از بازتاباندن تصویری دلنشین باز می ماند و تنها کاربرد تزئینی پیدا میکند دور شدن کوچ از شفافیت کامل و قرار گرفتن عاملی درونی در مسیر بازتاب تصویر مراجع تصویری که به مراجع باز می گردد را تصویری ناخوشایند و غیرواقعی خواهد ساخت.

سخن کوتاه میکنم؛ وجوه مختلفی وجود دارد که شباهت کوچینگ و آینه را معنی دار می کند. کیفیت هایی به ظاهر ساده که تنها با درک، دقت و تمرین توأم با حضور ذهن و قلب ایجاد شده و رفته رفته به منش کوچینگ خالص تبدیل میشوند منشی که نه تنها در جلسات کوچینگ، بلکه در طول زندگی باید جاری و ساری باشد و در این صورت به نیرویی خارق العاده بدل خواهد شد.

ایمان میراب زاده اردکانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

معرفی من

ایمان میراب زاده اردکانی هستم.

شاملو میگوید: “انسان دشواری وظیفه است” اما من میگویم: “باید روی پاهای خود کار کنیم، برای رفتن، قله‌های بلندتر، دره‌های عمیق‌تر! باید روی دست‌ ها کار کنیم ، برای گرفتن، برای نگه داشتن، برای در آغوش گرفتن! باید روی دل‌ها کار کنیم، برای بزرگ‌تر شدن، برای دریا شدن، برای آرام ماندن در عین پرخروش بودن!

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید