از آیینه تا کوچینگ – بخش اول

(مراد ما از آیینه در این مقاله آیینه تخت، ساده، بدون رنگ و بدون هیچ پیرایه و آرایه ای است.)

در جلسات کوچینگ کوچ من آرام است و به جا سکوت میکند هر آنچه پیش می آید، چیزی از خود به حقیقت گفت و گویمان نمی افزاید جز حضور تمام عیارش و آنچه از باورها و عادتها و الگوها افکار و احساسات و زبان بدنم می یابد را خواه در آن انگیزه رشدی نهفته باشد، خواه مانعی برای حرکت به سویم بازتاب میدهد گویی به راستی آیینۀ کلام و حضور من است.

جلسه صفر نخستین دیدار برای آشنایی دو انسان است ، نه به قصد فروش. در آرامش، در حضور، ساده و بی تکلف، رو در رو! اینگونه است که کوچ میتواند جذبه ایجاد کند، تجربه ای خوش بیافریند و این جذبه در طول مسیر گره گشا است درست مانند آیینه!

انسان، فارغ از هر گرایش ،دین ،قومیت ،فرهنگ جنسیت یا سلیقه ای، وقتی گام در مسیر تغییر و رسیدن به هدف برداشت، در منش کوچینگ مراجع نام میگیرد و کوچ میکوشد بازتابی از هر آنچه از او ساتع میشود را به وی بازگرداند نه با تحلیل و قضاوت خود چیزی بر آن می افزاید، نه چیزی از آن را فرو میکاهد و در این مسیر متوجه تفاوتهای آدمیان در رنگ و جنس و سن و نژاد و ملیت و فرهنگ و دین و آداب و … هست.

در جلسهٔ کوچینگ، زمانی که گفت و گو آغاز میشود کوچ بازتابی از آنچه مراجع می گوید را به وی منتقل میکند. رازدار است و هر آنچه در جلسه گذشت را در حریم رازداری خود نگاه می دارد. با همه اینچنین است و نه چیزی از جلسه پیشین به این جلسه میآورد، نه حکایتی از این مراجع برای مراجع بعدی باز میگوید او بازتاب کلام و وجود مراجع است بی دغدغه تأثیر بر نتیجه این بازتاب با توجه به زمینه های این ابراز و بروز

چند دقیقه قبل از جلسه کوچینگ ، کوچ ذهنش را پاک میکند تا مراجع را به خوبی دریافت کند، بی پیش داوری و بی قضاوت!

جلسات کوچینگ اغلب اینگونه آغاز میشوند مراجع می آید، کوچ آیینه گردان است آیینه را پاک کرده و تصویری از وجود مراجع در آیینه پدیدار میگردد. شفافیت کیفیتی است که در خلال جلسه همواره در اولویت است تا چیزی حتی به اندازه رد پای خاک و قطره باران، راه دریافت را سد نکند. اما این شفافیت به تنهایی کافی نیست! صلاحیتها و به ویژه حضور و گوش دادن فعال زمانی میتوانند در خدمت کوچینگ اصیل و خالص قرار گیرند که هیچ بزرگ نمایی یا کوچک نمایی در آنچه مراجع به تصویر می کشد مشاهده نشود.

آیینه مصداق بارز در لحظه بودن و یادآور حضور در کوچینگ است، صلاحیت چهارم جایی که کوچ مانند آیینه در مقابل مراجع قرار میگیرد تا او خود را با دقت بنگرد، بی کم و کاست، بی کوچک نمایی یا بزرگ نمایی و تمام توجه ما به لحظه اکنون معطوف است، گویی گذشته برایمان جز تجربه و آگاهی هایی که امروز میتواند توشهٔ سفر باشد معنایی ندارد و در این فرایند، مراجع و کوچ هر دو آرام و صبورند تا با تأمل در لحظه به دریافتهای تازه رسیده و با به کار بستن آنها کیفیتی متفاوت خلق کنند. هرچه بیشتر در مقابل آیینه تأمل کنی دریافت هایی شگفت آورتر خواهی داشت، از خود و از زمینه ای که ما را فرا گرفته است.

کوچ میکوشد در فرایند کوچینگ، آیینه را برای بازتاباندن هر آنچه هست بگرداند عین واقعیت را ارتباطی در کمال صداقت، درست مانند آیینه که در بازتاب هر آنچه روبروی آن قرار بگیرد صادق است خالی از منیّت و فردیّت؛ و این همراهی هر چه صمیمانه تر و این ارتباط هر چه نزدیکتر باشد کیفیت دریافتها بالاتر است و اگر این نزدیکی از حد بگذرد دریافت آنچه هدف کوچینگ است ناممکن می شود.

ایمان میراب زاده اردکانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

معرفی من

ایمان میراب زاده اردکانی هستم.

شاملو میگوید: “انسان دشواری وظیفه است” اما من میگویم: “باید روی پاهای خود کار کنیم، برای رفتن، قله‌های بلندتر، دره‌های عمیق‌تر! باید روی دست‌ ها کار کنیم ، برای گرفتن، برای نگه داشتن، برای در آغوش گرفتن! باید روی دل‌ها کار کنیم، برای بزرگ‌تر شدن، برای دریا شدن، برای آرام ماندن در عین پرخروش بودن!

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید